با ۹ آزمایش پزشکی غیرانسانی آشنا شوید
در طول تاریخ همواره برخی آزمایشها روی انسانها انجام شدهاند که بهدور از تمدن بوده و در آنها اخلاقیات زیر پا گذاشته شدهاند.
پیشرفت پزشکی جان انسانها را نجات میدهد؛ اما گاهی دانشمندان امید به موفقیت را به راه و روش اخلاقی ترجیح میدهند. بهعنوان مثال، دولت آمریکا از گواتمالا بهخاطر آزمایشهایی که در دهه ۴۰ میلادی در آنجا انجام داد و شامل مبتلا کردن زندانیان و بیماران روانی به سفلیس بود، رسماً عذرخواهی کرد.
پروژه گواتمالا تنها یکی از آزمایشهای وحشتناکی است که به نام پزشکی انجام شده است. برخی از آزمایشهای غیر اخلاقی، اشتباهاتی هستند که توسط افرادی انجام میشوند که مطمئن هستند که کار خود را درست و اخلاقی انجام میدهند؛ اما در بازههای زمانی دیگر، آزمایشهای آنها بسیار شیطانی بهنظر میرسند. در این مقاله به بررسی ۹ مورد از بدترین آزمایشهای پزشکی که روی انسان انجام شدهاند آشنا خواهیم شد. با مجله دانستنی کیمازی همراه باشید.
جداسازی سه قلوها
روانشناسان به نام علم، یا به طور دقیقتر برای رسیدن به پاسخی برای پرسش طبیعت در برابر پرورش (بحث طبیعت در مقابل پرورش یکی از قدیمیترین موضوعات روانشناسی است. این بحث بر سهم نسبی وراثت ژنتیکی و عوامل محیطی در توسعه انسان متمرکز است)، در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی آزمایش مخفیانهای را انجام دادند که در آن دوقلوها و سه قلوها را در بدو تولد از یکدیگر جدا کرده و آنها را به صورت تک نفره انتخاب کردند.
این آزمایش که گفته میشود بخشی از بودجه آن را مؤسسه ملی بهداشت روانی تأمین کرده است، هنگامی آشکار شد که سه برادر سه قلو همسان، بهطور تصادفی یکدیگر را در سال ۱۹۸۰ پیدا کردند. آنها هیچ تصوری از داشتن خواهر و برادر نداشتند.
رابرت شفران، یکی از این سه قلوها بود. او که اکنون بازیگر است، در سال ۱۹۹۷ در گزارشی که در روزنامه Orlando Sentinel چاپ شد، عوامل این آزمایش را با خشم خود مورد حمله قرار داد و نوشت:
من فقط یک سوال دارم: چگونه میتوانید این کار را با بچههای کوچک انجام دهید؟ چگونه توانستید این کار را با بچههای بیگناه انجام دهید و آنها را در بدو تولد از یکدیگر جدا کنید؟
دیوید کلمن، یکی دیگر از این سه قلوها است. او نیز در مصاحبه با روزنامه Orlando Sentinel گفت که عوامل آزمایش، او و برادرانش را ۲۰ سال ربودند. برادر سوم، ادوارد گالند بود که متأسفانه در سال ۱۹۹۵ در خانه خود در ملپورد، نیوجرسی خودکشی کرد.
بر اساس گزارشهای خبری، پیتر نوبوئر و ویولا برنارد روانپزشکانی بودند که سرپرستی این مطالعه را بر عهده داشتند. آنها هیچگونه پشیمانی از خود نشان ندادند و بر این باور بودند که برای بچهها کار خوبی انجام میدهند و آنها را از هم جدا میکنند تا بتوانند شخصیت فردی خود را توسعه دهند. نتایج بحث برانگیز این آزمایش در بایگانی دانشگاه ییل نگهداری میشود و تا سال ۲۰۶۶ کسی حق دسترسی و شکستن پلمپ آن را ندارد.
کارگردانی به نام تیم واردل، در سال ۲۰۱۸ با ساختن فیلمی بهنام Three Identical Strangers زندگی این سه قلوها را برای نخستینبار به نمایش درآورد.
آزمایشهای پزشکی نازیها
شاید بدنامترین آزمایش پزشکی تمام دوران، توسط یوزف منگله، پزشک ویژه وافن اساس معروف به فرشته مرگ، در اردوگاه آشویتس انجام شد. منگله قطارهای ورودی را به امید یافتن دوقلوهایی که بتواند روی آنها آزمایش کرده و نظریههای خود را درباره برتری نژادی آریاییها ثابت کند، غربالگری میکرد. بسیاری در این راه جان باختند. با توجه به اطلاعات درج شده در موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده، یوزف منگله چشم بیماران مرده خود را نیز جمعآوری میکرد.
نازیها از زندانیان برای آزمایش روشهای درمان بیماریهای عفونی و جنگافزارهای شیمیایی استفاده میکردند. بقیه زندانیان برای آزمایشهای هوانوردی مجبور به تحمل دمای انجماد و محفظههای کم فشار شدند. تعداد بیشماری از زندانیان تحت روشهای عقیم سازی تجربی قرار گرفتند. طبق یک تاریخ شفاهی که توسط موزه هولوکاست جمعآوری شده است، یک زن سینههای خود را با سیم بسته بود تا پزشکان اساس بتوانند ببینند چقدر طول میکشد تا نوزادش از شدت گرسنگی رنج بکشد. منگله سرانجام دوز کشنده مورفین را به کودک تزریق کرد تا از رنج طولانی مدت آن جلوگیری کند.
برخی از پزشکان مسئول این جنایات بعداً به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه شدند؛ اما منگله به آمریکای جنوبی گریخت. وی در سال ۱۹۷۹ در برزیل بر اثر سکته مغزی درگذشت.
واحد ۷۳۱ ژاپن
در طول دهههای ۳۰ و ۴۰ میلادی در قرن بیستم، ارتش شاهنشاهی ژاپن جنگ بیولوژیکی و آزمایشهای پزشکی وحشتناکی را روی غیرنظامیانی که عمدتاً در چین بودند، انجام داد. بر اساس گزارش نیویورک تایمز در سال ۱۹۹۵، تعداد کشته شدگان این آزمایشهای وحشیانه هنوز نامعلوم است؛ اما ممکن است حدود ۲۰۰ هزار نفر کشته شده باشند.
در میان جنایات، چاههای آب نقاط گستردهای در چین به وبا، ککهای حصبه و طاعون آلوده شدند. زندانیان در دمای زیر صفر راهپیمایی میکردند و سپس مسئولان آزمایش کردند تا بهترین درمان برای سرمازدگی را تعیین کنند. اعضای سابق این واحد به رسانهها گفتهاند که به زندانیان گاز سمی تزریق شده، در اتاقهای تحت فشار قرار گرفته تا چشم آنها بیرون بیاید و حتی در حالی که زنده و هوشیار هستند کالبد شکافی شدهاند. بر اساس گزارش مجله تایمز، پس از جنگ جهانی دوم، دولت آمریکا به عنوان بخشی از برنامهای مبنی بر تبدیل کردن ژاپن به متحد جنگ سرد، آزمایشهای وحشیانه این کشور را مخفی نگه داشت.
مطالعهی هیولا
در سال ۱۹۳۹ میلادی، آسیبشناسان گفتاری در دانشگاه آیووا سعی کردند نظریهی عجیب خود را با آزمایش روی کودکان اثبات کنند. بر اساس نظریه آنها، لکنت زبان رفتاری آموخته شده است که ناشی از اضطراب کودک در صحبت کردن است. متأسفانه راهی که آنها برای این کار انتخاب کردند بسیار غیراخلاقی بود. آنها ۲۲ کودک بیسرپرست را از یتیمخانهای در اوهایو انتخاب کردند و آنها را به دو گروه تقسیم کردند. ده نفر از این کودکان دچار لکنت زبان بودند و پژوهشگران قصد داشتند که با گفتار درمانی، به این بچهها کمک کنند؛ اما روشی بسیار غیر اخلاقی برای این کار انتخاب کردند. پژوهشگران به بچههای دارای لکنت زبان گفتند که هرگز حق صحبت کردن ندارند، مگر اینکه بتوانند درست و شمرده صحبت کنند. در مقابل، پژوهشگران با لکنت زبان با بچههای سالم صحبت میکردند و دائماً به بچههای سالم میگفتند که شما سالم نیستید و لکنت زبان دارید و در آینده محکوم به صحبت کردن با لکنت زبان هستید.
بله یتیمان! پژوهشگران با حوصلهی بسیار صدها ساعت روبهروی کودکان در یتیمخانه اوهایو نشسته و به آنها گفتند که علائم لکنت زبان را نشان میدهند و نباید صحبت کنند مگر اینکه مطمئن شوند که درست صحبت میکنند. این آزمایش باعث ایجاد لکنت زبان نشد؛ اما باعث ایجاد اضطراب، گوشهگیری و سکوت در کودکان عادی سابق شد.
طبق مقالهای در سال ۲۰۰۳ در نیویورک تایمز در مورد این پژوهشها منتشر شد، دانشجویان آسیبشناسی آیووا این مطالعه را «مطالعه هیولا» نامگذاری کردند. سه کودک زنده مانده و فرزندان سه نفر دیگر در نهایت از آیووا و دانشگاه شکایت کردند. در سال ۲۰۰۷، ایالت آیووا در مجموع ۹۲۵ هزار دلار غرامت به این افراد پرداخت کرد.
بروک و هِیر قاتل
تا اوایل دههی ۳۰ قرن ۱۹ میلادی، کالبدشناسان برای انجام آزمایش کالبدشکافی، فقط مجاز بودند که از اجساد قاتلهایی که اعدام شده بودند استفاده کنند. بهندرت اجساد قاتلان اعدام شده در اختیار کالبدشناسان قرار میگرفت و به همین دلیل، کالبدشناسان به سراغ سارقین قبرها میرفتند و اجساد مردگان را از آنها خریداری میکردند یا اینکه خودشان نبش قبر میکردند و سرقت را انجام میدادند.
ویلیام هِیر، صاحب مسافرخانه شبانهروزی ادینبرو به همراه دوستش ویلیام بروک، این فعالیت پر سود را یک گام به جلوتر بردند. بین سالهای ۱۸۲۶ تا ۱۸۲۸، این دو مرد بیش از ۱۲ نفر از مهمانان خود را در اتاقهایشان خفه کردند و جسد آنها را به کالبدشناسی بهنام رابرت ناکس فروختند. رابرات ناکس متوجه نمیشد (یا اهمیت نمیداد) اجسادی که برای او میآورند تازه و گرم بودند.
مدتی بعد، ویلیام بروک به دلیل جنایتهایی که انجام داده بود بهدار آویخته شد و این پرونده هولناک، دولت انگلیس را بر آن داشت تا محدودیتهای مربوط به کالبدشکافی را لغو کند.
آزمایشهای جراحی روی بردهها
جی ماریون سیمز، پدر علم زنان و زایمان است. او بیشتر دانش و تجربه خود را از طریق انجام جراحیهای تجربی (گاهی چندین جراحی روی یک نفر) روی زنان برده بهدست آورد. سیمز تا به امروز یک شخصیت بحث برانگیز باقی مانده است؛ زیرا وی فیستول وزیکواژینال را در زنان درمان میکرد. این وضعیت رنج وحشتناکی را برای زنان ایجاد میکرد. زنان مبتلا به فیستول دچار بیاختیاری بودند و اغلب توسط جامعه رد میشدند.
سیمز این جراحیها را بدون بیهوشی انجام میداد؛ به این دلیل که بیهوشی به تازگی کشف شده بود و تا حدی به این دلیل که سیمز معتقد بود این عملها به اندازه کافی دردناک نیستند و نیاز به بیهوشی ندارند.
هنوز بحث بر سر این است که آیا بیماران سیمز به انجام جراحیها رضایت میدادند و آنها در انتخاب خود کاملاً آزاد بودند یا خیر. با وجود این، دورندا اویانگوا، استاد مددکاری اجتماعی دانشگاه آلاباما بر این باور است که سیمز نهاد اجتماعی بردهداری را برای انجام آزمایشهای انسانی دستکاری کرد و اینکار طبق هیچ معیاری قابل قبول نیست.
آزمایش سفلیس گواتمالا
بسیاری از مردم به اشتباه معتقدند که دولت عمداً شرکت کنندگان توسکگی را به سیفلیس آلوده کرده است؛ اما اینطور نبود. سوزان ریوربی، استاد کالج ولزلی بهتازگی زمانی را که پژوهشگران خدمات بهداشت عمومی ایالات متحده این کار را انجام دادند، فاش کرد. وی دریافت که در بین سالهای ۱۹۴۶ و ۱۹۴۸ میلادی، دولتهای ایالات متحده و گواتمالا مشارکتی پژوهشی داشتند که شامل ابتلای عمدی زندانیان گواتمالا و بیماران روانی با عفونت سفلیس بود.
هدف از این مطالعه آزمایش مواد شیمیایی برای جلوگیری از شیوع بیماری بود. پژوهشگران سعی کردند افراد را به رابطه جنسی با روسپیهای آلوده مجبور کنند و همچنین آنها را با ساییدن پوست آلت تناسلی و ریختن باکتری سفلیس روی زخمها، آلوده کنند.
به گفته ریوربی، کسانی که به سیفلیس مبتلا شده بودند، پنیسیلین را بهعنوان درمان دریافت کردند؛ اما پروندههایی که او کشف کرد نشان میدهند که هیچ پیگیری یا رضایت آگاهانهای از طرف شرکت کنندگان وجود ندارد. در ۱ اکتبر سال ۲۰۱۰ میلادی، هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده و کاتلین سبلیوس، وزیر بهداشت و خدمات انسانی بیانیه مشترکی صادر کردند و از انجام آزمایشها عذرخواهی کردند.
آزمایش توسکگی
مشهورترین رسوایی اخلاق پزشکی در ایالات متحده ۴۰ سال به طول انجامید. طبق اعلام مراکز کنترل و پیشگیری از بیماریها (CDC)، در سال ۱۹۳۲ میلادی سرویس بهداشت عمومی ایالات متحده مطالعهای را در مورد اثرات سیفلیس درمان نشده بر سلامتی آغاز کرد. متأسفانه برای شرکت کنندگان اجباری در این آزمایشها، درمان سفلیس ارائه نشد.
پژوهشگران پیشرفت بیماری را در ۳۹۹ مرد سیاه پوست در آلاباما ردیابی کردند (۲۰۱ مرد سالم نیز تحت پیگیری قرار گرفتند) و به آنها گفتند که به دلیل خون بد تحت درمان هستند. در حقیقت، این مردان هرگز درمان کافی دریافت نکردند، حتی در سال ۱۹۴۷ که پنیسیلین بهعنوان داروی انتخابی برای درمان سفلیس انتخاب شد، به این افراد دارویی داده نشد. در سال ۱۹۷۲ هنگامی که در مقالهای در روزنامه این آزمایش هولناک در معرض دید عموم قرار گرفت، مقامات آن را تعطیل کردند.
آزمایش زندان استنفورد
در سال ۱۹۷۱ میلادی، فیلیپ زیمباردو، استاد برجسته روانشناسی در دانشگاه استنفورد، برای آزمایش ماهیت طبیعت انسان تلاش کرد تا به سؤالاتی مانند وقتی افراد خوب را در شرایط بد قرار میدهید چه اتفاقی میافتد؟ پاسخ دهد. به باور بسیاری از افراد، روشی که او برای پاسخ دادن به پرسشهای خود بهکار میگرفت، بسیار شرورانه و دور از اخلاق بودند. او یک زندان راهاندازی کرد و به دانشجویان پول پرداخت میکرد تا نقش زندانی و نگهبان را بازی کنند. افراد به دو دسته تقسیم شدند و بهطور تصادفی تعدادی از آنها زندانی و تعدادی دیگر نگهبان شدند. این آزمایش دو هفتهای تنها پس از شش روز متوقف شد؛ زیرا اوضاع بهسرعت آشفته شد. زیمباردو در وبسایت خود نوشت که تنها در چند روز، نگهبانان رفتارهای سادیسمی از خود نشان دادند و زندانیان افسرده شده و علائم استرس شدید را نشان دادند.
نگهبانان، تقریباً از همان ابتدا با زندانیان رفتار وحشتناکی کردند و آنها را برهنه کرده و تحقیر کردند و روی بدن آنها مواد شیمیایی را اسپری کردند و عموماً آنها را مورد آزار و ترس قرار دادند.
بر اساس گزارش مجله Medium، نگهبانان به تنهایی تهاجمی نبودند؛ بلکه زیمباردو رفتارهای سوء استفاده کننده را تشویق میکرد و برخی از زندانیان شکستهای احساسی ساختگی از خود نشان میدادند. بهعنوان مثال، داگلاس کورپی، یک زندانی داوطلب گفت که او وانمود کرده که دچار آسیبهای شدید شده است تا زودتر آزاد شود و به خانه برود و بتواند برای سایر امتحانهای خود درس بخواند
با وجود این، آزمایش زندان استنفورد پایه و اساس درک روانشناسان و حتی مورخان بوده است که چگونه حتی افراد سالم نیز در شرایط خاص میتوانند تا این حد شرور شوند. یکی از نمونههای واقعی که این آزمایش را تأیید میکند، رفتار سربازان آمریکایی در زندان ابوغریب عراق است.