تنها ماندن مداوم باعث زوال عقل میشود
بر اساس مطالعه جدیدی که در مجله Neurology منتشر شده است، تجربه احساس تنهایی سه بار یا بیشتر در هفته ممکن است خطر ابتلا به زوال عقل را در مراحل بعدی زندگی افزایش دهد.
این مطالعه نشان داد خطر ابتلا به زوال عقل در افرادی که احساس تنهایی میکردند و به دلیل عوامل خطر ژنتیکی و سن در خطر «کمتری» برای زوال عقل بودند، تا سه برابر افزایش یافت و عملاً برا عوامل ژنتیکی و سن چیره گشت.
دکتر جوئل سالیناس، متخصص مغز و اعصاب در دانشگاه نیویورک و نویسنده اول این مطالعه گفت:
این مطالعه سطح شواهد کلاس I (بالاترین سطح موجود) را ارائه میکند و نشان میدهد که بزرگسالان تنها، بهویژه آنهایی که سن خاص و خطرزا و عوامل خطر ژنتیکی ندارند، ممکن است خطر بالا و آسیبپذیری عصبی شناختی اولیه برای ابتلا به زوال عقل داشته باشند. این روزها که تنهایی روندی روبه رشد دارد، پژوهشهای جدید خطرهای این موضوع را بیشتر نمایان میکنند.
این یافتهها نه تنها این ارتباط بین تنهایی و خطر زوال عقل را بسیار محکمتر نشان میدهند، بلکه برای نحوه تفکر ما در مورد عوامل خطر زوال عقل، ارتباط غربالگری اولیه تنهایی در ارزیابی افراد در معرض خطر بیشتر و چگونگی دست کم گرفتن خطرات تنها ماندن در بزرگسالان (به خصوص آنهایی که هیچ عوامل خطر ژنتیکی شناخته شدهای مانند آلل APOE e4 ندارند)، پیامدهایی را به همراه دارد.
آلل APOE e4 که به عنوان آپولیپوپروتئین E شناخته میشود، یک پروتئین پیوند دهنده چربی است که در متابولیسم چربی و تنظیم گلوکز نقش دارد. این آلل با تأثیرگذاری بر مسیرهای عملکرد مغز، تأثیر عمدهای بر پیشرفت بیماریهای مرتبط با سن، از جمله بیماری آلزایمر دارد.
تنهایی و زوال عقل: آیا پیوندی میان این دو وجود دارد؟
حتی قبل از همهگیری کووید ۱۹، تنهایی در ایالات متحده رایج بود. یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۸ گزارش میدهد که بیش از ۱ نفر از هر ۵ نفر در ایالات متحده اغلب احساس تنهایی و انزوای اجتماعی را تجربه میکنند. همهگیری کووید ۱۹ با افزایش بیشتر تنهایی همراه شده است.
علاوه بر این، احساس تنهایی بهطور خاص در افراد مسنتر بالای ۶۰ سال رایج است که تخمین زده میشود بین ۱۳ تا ۴۳ درصد از این افراد احساس تنهایی دارند.
دکتر وندی مویل، مدیر برنامه تمرین مراقبتهای بهداشتی و برنامه بقا در دانشگاه گریفیث بریزین استرالیا میگوید:
شبکهی ارتباطی افراد سالخورده با مرگ دوستان و خانواده کاهش مییابد و این افراد در معرض خطر شدید تنهایی قرار دارند. آنها به تنهایی زندگی میکنند یا به یک مرکز مراقبت از سالمندان نقل مکان میکنند که ممکن است به دلیل مشکلات ارتباطی در نتیجه زوال عقل نتوانند با بسیاری از ساکنان ارتباط برقرار کنند. این ممکن است منجر به انزوای اجتماعی شود یا ممکن است آنها احساس تنهایی شدید کنند.
تنهایی میتواند اثرات نامطلوبی بر سلامتی داشته باشد و با افزایش خطر ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی و مرگ و میر به هر علت مرتبط است.
اگرچه برخی از مطالعات قبلی نشان دادهاند که تنهایی با افزایش خطر زوال شناختی و زوال عقل مرتبط است؛ اما مطالعات دیگر عدم وجود چنین ارتباطی را گزارش کردهاند.
علاوه بر این، اینکه آیا تنهایی باعث زوال عقل میشود یا نشانهای از این شرایط است، هنوز مشخص نیست.
مطالعهی جدید ارتباط بین تنهایی و زوال عقل را بررسی کرد. برای تقویت بیشتر درک تأثیر تنهایی بر عملکرد شناختی، پژوهشگران از دادههای جمعآوری شده از نمونه بزرگی از افراد عاری از زوال عقل استفاده کردند که به شدت از نظر زوال عقل در یک دوره پیگیری طولانی ۱۰ ساله تحت نظارت قرار گرفتند.
بهطور خاص، پژوهشگران دادههایی را از مطالعه فرامینگهام (یک مطالعه طولی مبتنی بر جمعیت که در سال ۱۹۴۸ برای درک الگوهای چند نسلی بیماریهای قلبی عروقی و سایر بیماریها آغاز شد) بهدست آوردند.
همچنین پژوهشگران برای درک نقش بالقوه تنهایی در ایجاد زوال عقل، ارتباط بین تنهایی و شاخصهای اولیه که مقدم بر علائم بالینی زوال عقل هستند را بررسی کردند. برای این منظور، پژوهشگران ارتباط بین تنهایی و نشانگرهای اولیه شناختی و تصویربرداری مغزی زوال عقل را در افراد سالم بررسی کردند.
افزایش سه برابری خطر زوال عقل
برای بررسی تأثیر بالقوه تنهایی بر زوال شناختی و زوال عقل، پژوهشگران دادههای ۲۳۰۸ فرد ثبت نام شده در مطالعه فرامینگهام را تجزیه و تحلیل کردند.
این مطالعه شامل شرکتکنندگانی بود که برای معاینات بالینی مکرر به عنوان بخشی از مطالعه فرامینگهام بین سالهای ۱۹۹۷ و ۲۰۰۱ در محل مطالعه حاضر میشدند. این شرکتکنندگان ۴۰ تا ۷۹ ساله بودند و در زمان معاینه بالینی (یعنی در ابتدا) زوال عقل نداشتند.
شرکت کنندگان در طول دوره پیگیری ۱۰ ساله برای بروز زوال عقل به شدت تحت نظر قرار گرفتند.
برای درک رابطه بین تنهایی و زوال عقل، پژوهشگران فقط شرکتکنندگان ۶۰ سال و بالاتر را بررسی کردند. آنها شرکتکنندگان جوانتر زیر ۶۰ سال را به دلیل خطر کمتر زوال عقل حذف کردند.
در طول دوره پیگیری ۱۰ ساله، ۱۴ درصد (۳۲۰ نفر از ۲۳۰۸ نفر) از شرکتکنندگان مبتلا به زوال عقل تشخیص داده شدند.
پژوهشگران CESDS (مرکز مطالعات اپیدمیولوژیک مقیاس افسردگی)، در ابتدای بررسی افراد، از یک پرسشنامه استاندارد برای ارزیابی شیوع تنهایی استفاده کردند. افرادی که حداقل ۳ روز در هفته قبل از اجرای این پرسشنامه احساس تنهایی کرده بودند به عنوان افراد تنها طبقهبندی شدند.
پژوهشگران دریافتند که ۱۴۴ نفر از ۲۳۰۸ شرکت کننده (۶ درصد) در هفته قبل از ارزیابی حداقل به مدت ۳ روز احساس تنهایی میکردند. احتمال ابتلا به زوال عقل در شرکت کنندگانی که بهطور مکرر تنهایی را تجربه میکردند، نسبت به افرادی که تنها نبودند در طول دوره پیگیری ۱۰ ساله، افزایش یافت.
ارتباط بین تنهایی و افزایش خطر زوال عقل در افراد ۸۰ ساله و بالاتر معنیدار نبود. علاوه بر این، شرکتکنندگان زیر ۸۰ سال که احساس تنهایی میکردند دو برابر بیشتر از همتایان خود که تنها نبودند به زوال عقل مبتلا شدند.
پژوهشگران همچنین تأثیر عوامل خطر ژنتیکی را بر ارتباط بین تنهایی و خطر زوال عقل بررسی کردند. افرادی که حامل یک آلل یا نسخه خاصی از ژن آپولیپوپروتئین E (APOE ε4) هستند، در معرض افزایش خطر زوال عقل هستند.
در میان شرکتکنندگان زیر ۸۰ سال که دارای ژن APOE ε4 نبودند، تنهایی با افزایش سه برابری خطر زوال عقل مرتبط بود.
ارتباط ضعیفتر بین تنهایی و خطر زوال عقل در افراد حامل ژن APOE ε4 و افراد بالای ۷۹ سال ممکن است به دلیل عوامل ژنتیکی و عوامل مرتبط با سن باشد که نقش برجستهتری در ایجاد زوال عقل در این افراد ایفا میکنند.
نشانگرهای تصویربرداری شناختی و مغزی
مطالعات قبلی نشان دادهاند که تغییرات در عملکرد شناختی و تغییرات ساختاری در مغز قبل از بروز علائم بالینی بیماری آلزایمر و زوال عقل (ADRD) با هم مرتبط هستند.
در مطالعه حاضر، پژوهشگران ارتباط بین تنهایی و شاخصهای اولیه شناختی و تصویربرداری مغزی ADRD را در زیرمجموعهای متشکل از ۱۸۷۵ شرکت کننده ۴۰ تا ۷۹ ساله بررسی کردند.
بر اساس آزمونهای شناختی انجام شده در ابتدای ارزیابی، پژوهشگران دریافتند که تنهایی با عملکرد ضعیف اجرایی مرتبط است که شامل فرآیندهای شناختی سطح بالاتر مانند تصمیمگیری، برنامهریزی و استدلال میشود.
پژوهشگران از اسکنهای MRI مغزی که در ابتدا برای اندازهگیری حجم مغز و آسیب به ماده سفید که از رشتههای عصبی یا آکسونها تشکیل شده است، استفاده کردند.
پژوهشگران دریافتند که تنهایی با آسیب بیشتر ماده سفید و حجم کمتر مغز مرتبط است که نشانگرهای اولیه زوال عقل هستند.
در مجموع، این نتایج نشان دهنده ارتباط بین تنهایی و شاخصهای اولیه شناختی و تصویربرداری مغزی آسیبپذیری نسبت به زوال عقل در بزرگسالان زیر ۸۰ سال است. به عبارت دیگر، این نشان میدهد که تنهایی ممکن است در مراحل اولیه زوال شناختی دخیل باشد و بنابراین ممکن است بهطور بالقوه به زوال عقل کمک کند.
نویسندگان همچنین خاطرنشان کردند که دوره پیگیری ۱۰ ساله در این مطالعه بیشتر از زمانی است که برای ایجاد زوال عقل در افراد مبتلا به اختلال شناختی خفیف یا سایر علائم مرتبط لازم است. این ممکن است نشان دهد که تنهایی ارزیابی شده در ابتدا، به جای اینکه یک علامت اولیه زوال شناختی باشد، احتمالاً بهطور مستقیم در کاهش عملکرد شناختی نقش داشته است.
پرداختن به تنهایی
با توجه به ماهیت مشاهدهای مطالعه حاضر، این نتایج مشخص نمیکنند که آیا تنهایی علت یا علامت زوال عقل است. با اینحال، نقش بالقوه تنهایی در افزایش خطر زوال عقل، اهمیت غربالگری افراد برای احساس تنهایی و مداخلات برای مقابله با تنهایی را برجسته میکند.
دکتر مویل گفت:
این مطالعه از مطالعات قبلی که رابطه بین تنهایی و خطر زوال عقل را نشان میدادند، پشتیبانی میکند. با اینحال، هنوز واضح نیست که آیا تنهایی یکی از علائم اولیه زوال عقل است یا یکی از عوامل اولیه زوال شناختی و آسیبشناسی عصبی. شاید تا زمانی که نتوانیم شاخصهای اولیه زوال عقل را شناسایی کنیم، نتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم.
در هر صورت، ما باید بدانیم که چگونه میتوان میزان بروز تنهایی را در جامعه مدیریت کرد و کاهش داد. این امر با توجه به اینکه بروز تنهایی در افراد مسن در حال افزایش است، ضروری است. اگرچه تنهایی با انزوای اجتماعی همپوشانی دارد؛ اما احساسی متمایز است. میتوان از نظر اجتماعی منزوی شد و احساس ناراحت کننده تنهایی را احساس نکرد.
افراد تنها میتوانند احساس تنهایی کنند حتی زمانی که صدها انسان خوش نیت آنها را احاطه کرده باشند. این است که مدیریت تنهایی را بسیار دشوار میکند. تحقیقات بیشتر در مورد استراتژیهای مدیریت برای رسیدگی به تنهایی در سالمندان مورد نیاز است.
بهطور مشابه، دکتر اندرو استپتو، استاد روانشناسی و اپیدمیولوژی در دانشگاه کالج لندن، گفت:
هنوز دو موضوع حل نشده است. اولین مورد این است که آیا تنهایی یک عامل واقعی در ایجاد زوال عقل است یا اینکه آیا این یک شاخص اولیه دژنراسیون در مغز است که در طول زمان به زوال عقل تبدیل میشود.
دومین مسئله مهم برای سلامت مردم این است که آیا کاهش تنهایی در میان سالمندان به کاهش خطر ابتلا به زوال عقل کمک میکند یا خیر. بررسی علمی این سوال بسیار دشوار است؛ اما از قبل مشخص شده است که تنهایی و انزوای اجتماعی، افراد را در معرض خطر ابتلا به بیماریهای روانی و تعدادی دیگر از مشکلات سلامت جسمانی قرار میدهند. بنابراین، مطالعه حاضر به این مورد برای جدی گرفتن تنهایی در رابطه با زوال عقل نیز اطلاعاتی اضافه میکند.
دکتر سالیناس با اشاره به نقش بالقوه تنهایی در زوال شناختی میگوید که مطالعات آینده باید مسیرهای بیولوژیکی زیربنایی درگیر را روشن کنند؛ اما کارهای زیادی وجود دارد که افراد میتوانند در حال حاضر برای کمک به رفع تنهایی در خود، دوستان و خانواده انجام دهند.