چگونه مغز میتواند بین زبانهای مختلف جابهجا شود؟
افراد تک زبان از ناحیهای از مغز برای کنار هم قرار دادن کلمات استفاده میکنند، افراد چند زبانه هم حتی هنگام جابهجایی بین زبانهای مختلف، همان ناحیه از مغز را درگیر میکنند.
میلیاردها نفر در سراسر جهان به دو یا چند زبان صحبت میکنند. اگرچه تخمینها متفاوت است، بسیاری از منابع ادعا میکنند که بیش از نیمی از کره زمین دو زبانه یا چند زبانه هستند؛ اما یکی از رایجترین تجربیات این افراد پدیدهای است که کارشناسان آن را «تغییر کد» یا جابهجایی از یک زبان به زبان دیگر در قالب یک مکالمه یا حتی یک جمله مینامند.
نوامبر ۲۰۲۱، سارا فرانسیس فیلیپس، زبانشناس و دانشجوی فارغ التحصیل در دانشگاه نیویورک و مشاورش لینا پیلککنن یافتههایی را از تصویربرداری مغز منتشر کردند که بر سهولت انجام این جابهجایی میان زبانها تأکید میکند و نشان میدهد که چگونه الگوهای عصبی که از این رفتار پشتیبانی میکنند، بسیار شبیه به افراد تک زبانه هستند. مطالعه جدید نشان میدهد که چگونه تغییر کد طبیعی و عادی است. فیلیپس در مورد این یافتهها و اینکه چرا برخی از دانشمندان معتقدند افراد دو زبانه ممکن است مزایای شناختی خاصی داشته باشند با دیزی یوهاس سردبیر Mind Matters صحبت کرد. در ادامه بخشی از مصاحبه آنها را میخوانید.
میتوانید کمی در مورد اینکه چه چیزی شما را به سمت این موضوع کشاند به من بگویید؟
من در یک خانواده دو زبانه بزرگ شدم. مادر من اهل کره جنوبی است. پدر من آفریقایی-آمریکایی است. بنابراین من بزرگ شدم و دفعات زیادی را بین کرهای و انگلیسی سوئیچ میکردم و همچنین میان انواع مختلف لهجههای زبان انگلیسی، مانند انگلیسی آفریقایی-آمریکایی و نسخه معمولیتر و استاندارد شده سوئیچ میکردم.
وقتی زمان زیادی را صرف تغییر کد میکنید و سپس متوجه میشوید که این چیزی است که نه از منظر زبانشناختی و نه از منظر عصببیولوژیکی درک شده است. در این لحظه متوجه میشوید که این یک قلمرو ناشناخته است و میتوان روی آن مانور زیادی داد.
بیشتر کشورهای جهان با دو یا چند زبان کار میکنند. ما باید مدلهایی داشته باشیم که به ما بگویند مغزها نه تنها در یک زبان بلکه در بین زبانها چگونه عمل میکنند. ما باید به جای تکیه بر مدلهای تکزبانهای که چگونگی پردازش زبانها در مغز را توصیف میکنند، درک بهتری از رفتار معمولی دوزبانه و فرآیندهای مغزی داشته باشیم. این مدلهای تکزبانی، بهطور بالقوه، میتوانند باعث شوند افرادی که دوزبانه هستند به اشتباه دچار نقص پردازش شوند، فقط به این دلیل که آنها کاری را انجام میدهند که با کاری که معمولاً افراد تک زبانه انجام میدهند مطابقت ندارد.
برخی از پژوهشگران به جای کمبود، استدلال کردهاند که دو زبانه بودن مزیت است. میتوانید آن ایده را توضیح دهید؟
ادعا این است که افراد دو زبانه در مقایسه با همسالان تک زبانه خود، نوعی مزیت شناختی از خود نشان میدهند. این نتیجه کار الن بیالیستوک در دانشگاه یورک در تورنتو است. او متوجه شد افراد دو زبانه در انجام وظایف شناختی سختتر (مانند آزمون روانشناختی که در آن باید برخی اطلاعات را مهار کنید تا بتوانید یک تکلیف را با موفقیت انجام دهید) سریعتر هستند. این نوع کارها لزوماً کارکرد زبانی ندارند. آنها به چیزهای دیگری مانند توجه و حافظه کاری که ما معمولاً از آنها استفاده میکنیم، متکی هستند.
آیا تغییر کد میتواند به مزایای احتمالی حافظه و توجه مرتبط باشد؟
یکی از ایدههای اخیر در مورد بهبود عملکرد شناختی که از کار پژوهشگرانی مانند جودیت کرول در دانشگاه کالیفرنیا به دست آمده، این است که جنبههای اجتماعی تغییر زبان (مانند تصمیمگیری زمان و نحوه تغییر زبان) میتواند به توضیح مزایای بالقوه کمک کند. فرض کنید یک فرد دوزبانه اسپانیایی-انگلیسی دارید که با فرد دوزبانه اسپانیایی-انگلیسی دیگری صحبت میکند. خوب، این در واقع سادهترین حالت مکالمه برای هر دو آنهاست؛ زیرا میتوانند از هر کلمهای که کار میکند به هر طریقی که میخواهند استفاده کنند تا آن کلمات را کنار هم بگذارند تا افکار و ایدههایی را که دارند، منتقل کنند، درست است؟
چیزی که در واقع سخت است مربوط به زمانی است که در موقعیتی قرار میگیرید که باید فقط به یک زبان پایبند باشید. فرض کنید، به عنوان یک فرد دوزبانه اسپانیایی-انگلیسی، در حال گفتگو با فردی هستید که فقط انگلیسی یا اسپانیایی صحبت میکند. در یک فرضیه (فرضیه کنترل تطبیقی) فرد دو زبانه باید واقعاً بسیار سخت کار کند تا به شکلی آگاهانه یک زبان را برای برقراری ارتباط مؤثر با یک فرد تک زبانه انتخاب کند و زبان دیگر را سرکوب کند.
ایدههای فعلی در مورد مغز دو زبانه نشان میدهد که هر دو زبان همیشه قابل دسترسی هستند، حتی زمانی که فرد دو زبانه با یک فرد تک زبانه صحبت میکند. بنابراین در زمینههای اجتماعی خاص، افراد دو زبانه باید حافظهی کاری و مهارتهای توجه خود را بیشتر توسعه دهند تا از تغییر زبانی که گوینده تک زبانه آن را نمیفهمد، جلوگیری کنند.
در مطالعه جدید خود چه کردید؟
من واقعاً علاقهمند بودم که ببینم وقتی افراد دو زبانه هنگام نوشتن کلمات با هم تغییر زبان میدهند، در مغز چه اتفاقی رخ میدهد. ما دادههایی را از ۲۰ شرکت کننده دوزبانه و دو زبانه انگلیسی-کرهای جمعآوری کردیم. به این معنی که آنها میتوانند به دو زبان کرهای و انگلیسی بخوانند، بنویسند، صحبت کنند و گوش دهند. هر کدام بیش از ۷۰۰ آزمایش انجام دادند و ما از تکنیکی به نام مگنتوآنسفالوگرافی یا MEG برای ردیابی فعالیت مغز استفاده کردیم.
ما برای مشاهده فعالیت مغز هنگام ترکیب این کلمات، به شرکت کنندگان یک موضوع و فعل غیرقابل انتقال (اشکال گفتاری که در هر دو زبان به یک شکل ترکیب میشوند) ارائه کردیم. بنابراین، وقتی به افراد تک زبانه، کلماتی مانند «قندیل یخ» و «ذوب» را ارائه کردیم، پیک فعالیت بیشتری در بخشی از مغز به نام «لوب گیجگاهی قدامی چپ» ایجاد میکند؛ زیرا این کلمات میتوانند با هم ترکیب شوند. اما اگر از «ذوب» و «پرش» یا افعال دیگر استفاده کنیم، این اثر را نمیبینیم؛ زیرا آن کلمات در چیزی معنیدار ترکیب نمیشوند.
وقتی این آزمایش را روی افراد دو زبانه انجام دادید چه چیزی پیدا کردید؟
ما آنچه را که در افراد تک زبانه یافت میشود تکرار کردیم: بنابراین وقتی «ذوب» به همراه «قندیل یخ» باشد، در مقایسه با «پرش» شاهد افزایش فعالیت مغزی هستیم. ما این افزایش فعالیت را هم در تغییر زبان (بین انگلیسی و کرهای) و هم در املا (با حروف رومی و کرهای) یافتیم. ما در حال دستکاری زبان و همچنین نمایش این کلمات هستیم.
به عبارت دیگر، فعالیت مغز افراد دو زبانه بسیار شبیه افراد تک زبانه است. این چه چیزی در مورد تغییر کد به ما میگوید؟
این واقعیت که لوب گیجگاهی قدامی چپ میتواند این مفاهیم را به روشهای معنیداری بدون کاهش سرعت و بدون توجه به اینکه این مفاهیم از کجا آمده یا چگونه به ما ارائه میشوند، ترکیب کند، به ما میگوید که مغز ما به سادگی قادر به انجام این کار است. این نوع فرآیند بهطور طبیعی رخ میدهد و چیزی غیرعادی نیست.
یکی از چیزهایی که من میخواهم مردم بدانند و بفهمند این است که تغییر کد برای افراد دو زبانه بسیار طبیعی است. درخواست از ما برای حفظ یک زبان واحد سختتر است. من فکر میکنم در حالی که اکثر افراد دوزبانه نگرش منفی نسبت به تغییر کد دارند (آنها فکر میکنند این کار بد است یا باید به یک زبان پایبند باشیم). در واقع تغییر کد برای مغز ما بد نیست. من فکر میکنم مهم است که بدانیم فقط به این دلیل که چیزی شبیه رفتار تک زبانه نیست، به این معنی نیست که مضر و انحرافی است.